انجمن ادبی اسدالله خان (ـــثبتــ +چهچهء چلچله )
باید اِقرار کنم ، در دلِ تنگم گله نیست
رمزِ بیتاب شدن، قائد هء حوصله نیست
قابِ عکس رخ مهتاب به آب افتاده است
قـاب در آب شـده رابطهء فاصله نیست
این جهان با قفس تنگ چه فرقی دارد
سازِ کوکی جهت چهچهء چلچله نیست
بی تو هر آن مرا بیم فرو ریختن است
شهری آوارشـده زمزمهء زلــزله نیست
بازمی پرسم ازآن مسالهء دوریِ عشق
با سکوت تو دگر وآهمهء مساله نیست!
خودکشی طرح قشنگی ست بدآن دل بستم
دست کم هر دو سه شب گاه به فکرش هستم
گاه و بیگاه پر از <<چهچهء چلچله >> هاست
گاهی امّا به سرم میزند امشب بپرم ــــ؛
انجمن ادبی اسدالله خان (ـــثبتــ +چهچهء چلچله )
حکایت خانواده براتعلی...
ما را در سایت حکایت خانواده براتعلی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mahamidy بازدید : 149 تاريخ : چهارشنبه 27 فروردين 1399 ساعت: 22:30